سفارش تبلیغ
صبا ویژن
irکورش کبیر
قالب های وبلاگ آمادهدایرکتوری وبلاگ های ایرانیانپارسی بلاگپرشین یاهو
مایه بیم (از خدا)، دانش است . [امام علی علیه السلام]
نویسنده : بهنام رستمی گله:: 88/7/11:: 7:14 عصر

فریاد خاموشان :

در برابر مظالم و فجایعی که عربان در شهرها و روستاها بر مردم روا می داشتند جای اعتراض نبود. هر کس در مقابل جفای تازیان نفس بر می آورد کافر و زندیق شمرده می شد و خونش هدر میگشت. شمشیر غازیان و تازیانه ی حکام هرگونه صدای اعتراضی را خفه و خاموش می کرد.

آهنگ پارسی :

بدین گونه زبان تازی با پیام تازه ای که از بهشت آورده بود و با تیغ آهیخته ای که هر مخالفی را به دوزخ بیم می داد زبان خسروان و موبدان و اندرزگران و خنیاگران کهن را در تنگنای خموشی افکند.

نبرد روشنایی :

نبردی که ایرانیان درطی این دو قرن با مهاجمان عرب کردند همه درتاریکی خشم و تعصب نبود. در روشنی دانش و خرد نیز دوام داشت و بازار مشاجرات وگفتگوهای دینی و فلسفی گرم بود.

آیین زرتشت :

مانند دیگر ادیان روحانی آن قدرت را داشت که عشق به نیکی و روشنی را در دلها برانگیزد و غبار ریمنی و اهریمنی را از جانها بزداید و محو کند گذشته از آن دین کار و کوشش بود و بیکارگی و گوشه نشینی و مردم گریزی را پاک و ایزدی      نمی شمرد .تکلیف آدمی را آن می دانست که در زندگی با دروغ و زشتی و پستی پیکار کند و آن را در بند کند. فدیه و قربانی و باده گساری را بیهوده میشمرد و نمی پسندید . زهد و ریاضتی نیز که در دینهای دیگر هست در آیین زرتشت در کار نبود. در کشاکشی که میان نیکی و بدی هست ، تکلیف آدمی را چنین می دانست که نیکی را در وجود هرمزد یاری کند. این تکلیف که برای آدمی زاد مقرر بود از آزادی و اختیاری که انسان در کارهای خویش می داشت حکایت می کرد. بنابراین جبر و سرنوشت نیز که اسباب عمده ی انحطاط دینهاست در آیین زرتشت راه نداشت. انسان یارای آن را نداشت که نیکی را یا بدی را برگزیند و یاری کند. این دیگر به اختیار او و به خواست او بسته بود. رهایی و رستگاری او نیز به همین خواست و همین اختیار بستگی داشت. در چنین آیینی که آدمی مسئول کار و کردار خویش است دیگر جایی برای تقدیر و سرنوشت نیست و کسی نمی تواند گناه کاهلی و کناره جویی خویش را بر گردن تقدیر نامعلوم بی فرجام بگذارد دینی که چنین ساده و سودمند بود به خوبی می توانست راه روشنی و پاکی را به مردم نشان دهد و شوق به معرفت و عمل را در دلها برانگیزد.

اما چنین کاری دستگاه مرتبی می خواست که از فساد و آلایش فریبکاران دور بماند و چنین دستگاهی در پایان دوره ی ساسانی در ایران نبود.

“ آیین مانی “ :

آیین مانی نخستین بدعت دینی بود که با سر و صدای بسیار ازین تصادم آرا و عقاید پدید آمد.

آیین مانی که در واقع معجونی از عقاید و مذاهب متداول آن عصر بود نزد مغان بدعتی بزرگ تلقی شد و چنان که در تاریخها آورده اند موبدان برای برانداختن آن جهد بسیار کردند.

در حقیقت مانی یک مصلح دینی بود که برای اصلاح کیش زرتشت بپا خواسته بود.

“ مزدک “ :

چندی پیش نیامد که مزدک ظهور کرد و سخنانی تازه تر آورد. این مزدک چنانکه از اخبار برمی آید خود از موبدان بود و آیین تازه ای هم که آورد تاویلی از زرتشت به شمار می آمد.

آیین مزدک پس ازسقوط ساسانیان باقی ماند و گاهی نیز بانام خرم دینی به معارضه ی مسلمانان برخاست.

یک دورنما ازآنچه گذشت:

نخست توفانی سهمگین و خروشان برآمد که دولت ساسانی و ایران را زیرورو کرد. شهرها تسخیر شد و مالها به تاراج رفت . چندی بعد حجاج در عراق وقتیبه درخراسان و دیگر عربان در همه جا کشتارها و بیدادگریهای سخت براه انداختند. دیری نیامد که مغلوبان پیکاری سخت با فاتحان آغاز نهادند. ابومسلم و مقنع در خراسان ، و جاویدان و بابک درآذربایجان و سپهبد خورشید و مازیار در طبرستان به کوشش برخاستند زیرا که برای رهایی از خواریها و کوچک شماریهای عربان ، مردم ایران جز رستاخیز چاره ای نمی دیدند .

 دیروز ، امروز و فردا

تاریخ زرتشتیان با پیدایش اشو زرتشت آغاز میشود. در دوران پادشاهی گشتاسب کیانی زرتشتیان افزایش       می یابند. در دوران هخامنشی بیشتر پادشاهان و مردمان زرتشتی بودند بدون آن که زرتشتی دین رسمی باشد. ساسانیان دین زرتشتی را دین رسمی کشور کردند. دین و حکومت توامانی هستند که می توانند به یکدیگر نیرو دهند. ولی تاریخ نشان می دهد که هر زمان که دین سالاران با کشور مداران یکی   شده اند ، دین تحریف و حکومت فاسد شده است.

در دوران هخامنشی ، که دین رسمی وجود نداشت و پادشاهان به سایر دین ها احترام میگذاشتند ، ایران زمین مهد آزادی اندیشه بود و آفریننده حقوق بشر شد. در دوران ساسانیان که دین و حکومت یکی شد ، دین در خدمت سیاست درآمد و خرابی دین و حکومت هر دو را باعث گردید!

در سده هفتم ، تازیان ایران را گرفتند . گروهی از زرتشتیان ، زیر فشار تازیان و تعصب ایرانیان تازه مسلمان ، تَرکِ دین کردند و گروهی ، در سده نهم به هندوستان مهاجرت نمودند تا در محیطی آزاد ، فرهنگ دینی خود را پاسداری کنند و به آیندگان بسپارند. گروهی از زرتشتیان که در ایران مانده بودند ، آتش عشق به دین بهی را در کانون سینه و خانواده خود گرم و پر فروغ نگاهداشتند.

یورش سخت تر در دوران استیلای مغول و مغولان تازه مسلمان شده به زرتشتیان ، کلیمیان مسیحیان و مسلمانان شیعه وارد آمد. بسیاری کشته شدند و گروهی به نقاط دور دست پناه بردند تا از ستم و تهدید مغولان برکنار مانند.

در زمان صفویان که شیعه دین رسمی ایران شد ، فشار به غیر شیعه از جمله زرتشتیان شدت گرفت و بار دیگر ، تعداد زیادی کشته شدند. این وضع ناهنجار در زمان قاجار هم ادامه داشت.

در دوران سلطنت ناصرالدین شاه قاجار ، پارسیان هند که از بیداد و فشار وارده به همکیشان خود در ایران آگاهی یافتند ، نماینده عالی رتبه ای به نام مانکجی لیمجی هاتریا را به ایران فرستادند. او نزد شاه شکایت برد و با پشتیبانی حکومت هند (امپراتوری انگلیس ) موفق شد ، از آن فشارها تا حد زیادی بکاهد.

از روی نامه های متبادله مانکجی و ناصرالدین شاه که امروز موجود است ، فشار و تبعیض ظالمانه نسبت به زرتشتیان از جمله شامل موارد زیر بود :

J        زرتشتیان مجبور بودند علامت مشخصه ای روی لباس خود بزنند تا از مسلمانان تمیز داده شوند

J         زرتشتیان در موقع خرید ، حق نداشتند به اجناس مورد نظر و به ویژه اغذیه و میوه دست بزنند. زیرا به عقیده مسلمانان آن مواد ، نجس می شد !

J        زرتشتیان حق نداشتند در برابر آخوندهای مسلمان ، سوار خر بمانند و یا در بازار سوار خر حرکت کنند. (در آن زمان وسیله نقلیه معمولی الاغ بود ).

J         زرتشتیان روزهای بارانی نمی بایست بیرون بروند که مبادا خیابان آلوده بشود.

J    
 اگر جوانی زرتشتی مسلمان میشد ، برادران و خواهران او ، از ارث والدینشان محروم میشدند و همه ارث به جوان تازه مسلمان شده میرسید ( این کار نسبت به یهودیان هم انجام می شد و وسیله ای بود

       برای ترغیب و اجبار زرتشتیان و یهودیان به پذیرفتن اسلام ) .

J      هنگامی که یک نفر زرتشتی به دست یک نفر مسلمان کشته میشد ، مسلمان قاتل قصاص نمی شد و تنها می بایست خون بها (دیه ) به وارث مقتول زرتشتی پردازد و به این ترتیب مسلمانان از ریختن خون زرتشتیان ترس نداشتند. ( فلسفه زرتشت ، دکتر فرهنگ مهر ).

اما در جریان انقلاب مشروطه و پس از آن بسیاری از این قوانین مسخره ی هزار و چهارصدساله برداشته شد و زرتشتیان آزادی عمل بیشتری پیدا کردند و توانستند در مجلس ملی ایران نماینده داشته باشند . پس از استقرار خاندان پهلوی در ایران و سرکار آمدن رضاشاه اوضاع و احوال زرتشتیان و دیگر اقلیتهای دینی بهتر شد و آنان را گرامی داشتند . و از آن زمان تاکنون زرتشتیان نسبت به سابق آزادی نسبی بیشتری دارند و اکنون این آزادی بیشتر ظاهری ست و در عمل زرتشتیان در تنگناهای زیادی قرار دارند .

 به یاری اهورای پاک روزی رسد که تمام این تنگناها و کاستی ها و تعصبها از میان رود.


   منابع و ماخذ :

1 دو قرن سکوت ، دکتر عبدالحسین زرین کوب

2 ـ تاریخ ده هزار ساله ایران ، عبدالعظیم رضایی

3 ـ دیدی نو از دینی کهن ( فلسفه زرتشت ) ـ دکتر فرهنگ مهر

4 ـ ایران در زمان ساسانیان ، پرفسور آرتور کریستن سن

5 ـ ایران ( از آغاز تا اسلام ) ، پرفسور رومن گیرشمن

6 ـ تاریخ ایران (از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانی ) ،]  پژوهش دانشگاه کیمبریج [

7 ـ تاریخ طبری ، محمد بن جریر طبری


نظرات شما ()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

12942:کل بازدید
0:بازدید امروز
4:بازدید دیروز
درباره خودم
irکورش کبیر
لوگوی خودم
irکورش کبیر
بایگانی
زرتشت
اشتراک